سدژ: اولین سایت شهرستان خمینی شهر

از این پس کلیه پست های جدید فقط از طریق آدرس sede.ir   در دسترس عموم قرار خواهد گرفت.

 کلیه همشهریانی که مایل به همکاری با سایت سدژ هستند می توانند از طریق نشانی ایمیل sede.ir@gmail.com  با ما در تماس باشند.

 

 

جهت ورود به سایت اصلی خمینی شهر بر روی عکس زیر کلیک کنید

 

WWW.SEDE.IR

سال نو بر شما مبارک

به نام محول احوال و به نام مقلب قلب ها

و اینک سلام و درودی ویژه و بهاری تقدیم به سده ، سده شهر من ، شهر اجداد و نیاکان من.

و سلامی سبز تقدیم به مردم بزرگوار و با فرهنگ سده ی بزرگ.

ای سده!

سرسبز ترین بهار تقدیم تو باد.

يک شاخه رز سفيد تقديم تو باد
رقصيدن شاخ بيد تقديم تو باد
تنها دل ساده ايست دارايي ما
آن هم شب عيد تقديم تو باد

 بله باز هم عید باستانی نوروز فرا رسید!

و ما نویسندگان این سایت با تو عهد و پیمان میبندیم که در راه هر چه بهتر شدن این سایت قدم برداریم و در این راه هر آن چه را که میتوانیم دریغ نکنیم.

و بنده به نمایندگی از کلیه نویسندگان وب سایت بزرگ سده این عید را به یکایک مردم شهرستان تبریک میگویم و امیدوارم سالی توام با موفقیت ، سلامتی ، نشاط و امنیت را در پیش رو داشته باشید.

و ای مردم بزرگوار سده بیایید در این سال با خود عهد ببندیم تا با توجه به الطاف الهی در راه رساندن سده به قله های پیشرفت و ترقی کوشا باشیم.

و بر خود لازم می دانم همین جا از کلیه ی مسئولین شهرستان ، نویسندگان سایت بزرگ سده ، مردم سلحشور و همه و همه تشکر و قدردانی به عمل آورم .

دنيا را برايتان شاد شاد
و شادي را برايتان دنيا دنيا آرزومندم
هر روزتان نوروز

 

سال نو ، برنامه نو

وب سایت سده را در سال جدید با ظاهری متفاوت و عمل کردی منسجم تر از قبل خواهید دید . برنامه هایی در دست تهیه است که انشالله با عملی شدن آن عملکرد وب سایت سده نمود بیشتری در شهر و شبکه جهانی اینترنت خواهد داشت. ایجاد این تغییرات به چندین دلیل است که شاید مهمترین علت آن بوجود آمدن مشکل در سیستم سرور میزبان وب سایت سده است که با تغییر این میزبان به میزبان دیگر بعضی از مشکلات بوجود آمده حل خواهد شد انشالله .

دینان

دی به معنی به زور گرفتن است و ماده ی مضارع دینا، دینان همان دینام پهلوی است یعنی مکانی که به زور گرفته شده است. یکی از شاخه های ربان کردی، بادینانی است. فردی ایرانی به نام بوندس از روم در عهد دیوکلسین، با دین جدید به ایران سفر نموده وایرانیان کیش او را که شاخه ای از مانوی بود دینان می خواندند. دین در گات ها به معنی کیش، خصایص روحی و وجدان به کار رفته است. دین نام یکی از ایزدان زردتشتی نیز هست و نگهبانی روز بیست و چهارم ماه به ایزد دین سپرده شده است.

میرزا محمد علیخان متخلص به سروش و ملقب به شمس الشعرا

میرزا محمد علیخان متخلص به سروش و ملقب به شمس الشعرا

میرزا محمد علی خان فرزند قنبر علی سدهی از مردم فروشان در سال 1228 متولد و ودر سن 57 سالگی در سال 1285ه.ق در تهران در گذشت . جنازه ی او را به قم  منتقل کردند . سروش از دهقان زادگان سده بود و پدرانش مردمی فقیر بودند.  اما سلسه ی نسب خود را به نجم ثانی از سردارن معروف اسماعیل صفوی منتهی می کرد. و نیاکان خود را پیشکار ملوک می خواند. پدرش علی از کسبه و دهاقین محله ی فروشان سده و به شغل قصابی روزگاری بس فقیرانه می گذراند. سروش از کودکیش آثار نبوغ شاعری از خود بروز می داد . با وجود این که پدرش او را به مکتب نفرستاده و از خط و سواد به کلی بی بهره بود. بعد از فوت پدر، برادرانش با او بنای ناسازگاری نهاده و از خانه ی پدری بیرون کردند.

محمد علی در حدود سال 1243 به ناچار از سده بیرون آمده و به محضر آیت الله مرحوم سید محمد باقر شفتی رسید و چون آیت الله شفتی از مراتب استعداد و لیاقت سروش سدهی آگاهی یافت به تربیت وی همت گماشت و در یکی از مدارس محله ی بید آباد که نزدیک منزل خود بود منزلی به او داد. کم کم آوازه ی وی به دربار سلاطین قاجار راه یافت . سروش تحصیلات عمیق نداشت و معلومات کتابی او محدود به خواندن و نوشتن فارسی بود. سروش در سال 1247 با دریغ و حسرت از اصفهان سفر کرد و نخست به گلپایگان و سپس به تهران رفت. اولین قصیده ی وی که آوازه ی شهرت سروش را به دربار قاجار رساند بالغ بر 110 بیت بود. در تاریخ است که سروش از ترجمه ی شعرهای عربی الف لیله و لیله به فارسی به تقاضای بهمن میرزا والی آذربایجان به خوبی بر آمد و این کار بسیار عجیبی بود.

سروش قسمتی از عهد سلطنت فتحلی شاه و تمام دوره محمد شاه و حدود 21 سال از پادشاهی ناصرالدین شاه را درک کرده است.

ادامه مطلب را بخوانید

ادامه نوشته

طرح های عمرانی اجرا شده کتابخانه ای از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون

با سلام خدمت کلیه شهروندان محترم و با فرهنگ سده بزرگ.

امروز بنده پس از چند مدتی که در صحنه نبودم با یک کار فرهنگی وارد شدم.

بله فرهنگی! مطلب بنده لیست کتابخانه های شهرستان خمینی شهر همراه با توضیحاتی مختصر است که مشاهده میکنید.

در ابتدا اجازه دهید توضیحی مختصر در این باره بدهم و سپس به سراغ لیست کتابخانه ها برویم.

اولین کتابخانه ی شهرستان که در سال 1344 احداث شد کتابخانه الغدیر بود که ساختمان قدیم آن در سال 1375 تخریب و مجددا احداث گردید.البته کتابخانه های کوچک دیگری در سطح شهرستان به ویژه در مساجد وجود داشت اما از دهه ی دوم انقلاب روند رو به رشد کتابخانه ها با رقابتی که در بین مردم محله ها و با حمایت دولت ایجاد و شروع شد. به جرات میتوان گفت 60 درصد از نقاط شهرستان حداقل دارای یک باب کتابخانه ی مستقل یا داخل کانون فرهنگی وهنری مساجد میباشد و در حال فعالیت است.اداره ی کتابخانه ها از سال 1384 طبق مصوبه مجلس به نهاد کتابخانه های عمومی کشور و بالتبع به انجمن کتابخانه های شهرستان واگذار شد در نتیجه کتابخانه ها از طریق نهاد کتابخانه های عمومی کشور- مشارکتی با نهاد کتابخانه ها-شهرداری-مردمی و دیگر اعضا اداره میگردد و امید است مردم با فرهنگ شهرستان با علاقه از امکانات موجود استفاده کنند تا مسئولین نیز اقدام به احداث تعداد بیشتری کتابخانه بنمایند!!!

ادامه نوشته

گزارش جلسه مجمع دانشجویان خمینی شهر با رضایی رئیس ارشاد

پنج شنبه گذشته مجمع دانشجویان و دانش آموختگان خمینی شهر در جلسه ای با رضایی ،مدیر ادراه فرهنگ و ارشاد خمینی شهر با طرح سوالاتی از وی تحولات فرهنگی شهر را مورد بررسی قرار دادند که متن سوالات دانشجویان از این مسئول شهری را در زیر آورده ایم . این مسیر خوبی است که دانشجویان خمینی شهری بحمدالله در پیش گرفته اند و مدیران ادارات دولتی را در مقام پاسخگویی به مردم قرار داده اند.
                                                       بسم الله الرحمن الرحیم

گزارش جلسه این هفته:
مسئول شهری: رضایی رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی
رضایی : متولی واقعی فرهنگ و فرهنگسازی در ظاهر شاید فرهنگ و ارشاد باشد اما در واقع متولی امر فرهنگ و فرهنگسازی خود مردم هستند.شهرستان ما بعد از تهران بیشترین تراکم را داراست ولی متاسفانه نسبت به جمعیتش از امکانات بسیار کمی برخوردار است به همین خاطر بیشترین فشار بر دوش خود مردم است.(البته باید دلیل این موضوع به طور جد توسط مسئولین مختلف شهرمان بررسی و پیگیری شود)
تاریخچه اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی:در سال ۱۳۷۳تاسیس شد که از ان سال به بعد این ارگان به طور مستمر فعالیت داشته است.این ارگان دارای انجمن های مختلف و فعالی از جمله انجمن های ادبی/انجمن خوشنویسان و .....است که در سال قبل۵نفر از ۷ نفر شاعر برتر کشور از شهر ما و عضو انجمن شعر اداره فرهنگ و ارشاد بودند.

اما در حوزه فعالیتهای اجرایی این اداره فقط نظارت دارد و از فرصتهای اجرایی کم و محدودی برخوردار است.
                                                 پرسش و پاسخ دانشجویان:

کار فرهنگ و ارشاد کاریست نرم افزاری شما به عنوان یک کار نرم افزاری ایا تا به حال با سازمانهای مختلف ارتباط داشته اید و کاری انجام داده اید؟
رضایی:در رابطه با کتابخانه ها در حال تدوین کمیته فرهنگی برای تغذیه انها هستیم.در رابطه با مساجد نیزکانونهای انها راه اندازی شده است تا در حوزه خود فعالیت وبا ما نیز همکاری داشته باشند.
یکی از معضلات شهر ما بلوغ و شعور جنسی دربین جوانان است ایا تا به حال در این مورد تدابیری توسط شما اندیشیده شده است؟
رضایی :ما نباید به مشکلات شهرمان دامن بزنیم در این مورد نیز با سازمانهای مختلف از جمله بهزیستی و اموزش و پرورش مذاکره شده و برای رفع این معضل طرحهایی مثل ارائه مشاوره به انها ارائه شده است ولی الان ارشاد یک ارگان نظارتی است برای رفع این مشکلات همه باید دست در دست هم دهیم و همگی با هم مشارکت داشته باشیم

                                                  به ادامه مطلب رجوع کنید

ادامه نوشته

خدا کند که نیاید!

در دوران کودکی و نوجوانی هیچ گاه دوست نداشتم خلبان شوم، چون " فکر می کردم خلبان ها با پرواز بر فراز سر مردم، مردم را کوچک و حقیر می بینند و خود را بالاتر از همه و نزدیکتر از همه به خدا می دانند".حتی لحظه ای به خود اجازه نمی دادم که در مورد شغل خلبانی فکر کنم هرچند خوب می دانستم که همه خلبانها اینچنین نیستند.

در مورد موضوع علم بهترست یا ثروت زیاد انشا می نوشتم.هر دفعه برای اینکه نمره خوبی از انشایم بگیرم علم را بر ثروت برتری می دادم. مدرسه به ما دانش آموزان آموخته بود، "راه بیست گرفتن" اینست که حرفی بزنی که دیگران خوششان بیاید و لزومی ندارد حتما به آن حرف عمل کنی یا عقیده واقعی ات باشد.

راستش از قدرت هم بدم نمی آمد، چون می دانستم اگر قدرت باشد، ثروت هم هست و اگر ثروت باشد، علم هم هست و اگر مدرک باشد، ارتقا هم هست و اگر ارتقا پیدا کنی ثروت و در نتیجه قدرتت افزون می گردد.

همیشه دوست داشتم که با رای مردم مسئولیتی را در دست بگیرم و از اینکه مردم به من رای بدهند لذت می بردم.اما لذت کافی نبود، لذتش فقط چند روز طول می کشید. این را در انتخابات دانشگاه تجربه کرده بودم. بعد از این لذت، آنچه می ماند "تعهد بود و مسئولیت و پاسخگویی". رای مردم، سنگین ترین نوع مسئولیت است که بر دوش یک نفر گذاشته می شود.

خدا کند که نیاید! ایکاش در همان دوران بچگی ام باقی می ماندم و خیلی از چیزهایی که الان درک می کنم را درک نمی کردم. ایکاش سال 84 و ندای عدالتی که سرداده شد را از یاد می بردم. راستش به عدالت هم بدبین شده ام. ایکاش فراموش می کردم که چه قولهای قشنگی به مردم داده شد. درست به یاد می آورم که می گفتند "رجایی دیگر" است.

خدا کند که نیاید! فکر می کردیم اگر بیاید رشوه و زیرمیزی(و هدیه!)  در سطوح مدیریتی جامعه پایان می یابد و ارزش ها جایگزین روابط می شوند. فکر می کردیم مدیران پاسخگو می شوند و عدالت در پایین ترین سطح خود در جامعه تجلی پیدا می کند.

خدا کند که نیاید! اگر بیاید چه بد می شود؛ چه بد می شود اگر از زبان خمینی شهری ها بشنود که فقط "راه بیست گرفتن را خوب بلد است".

خدا کند که نیاید! وقتی بیمارستان ابتر منظریه در خاطرم مجسم می شود(که نماد مظلومیت و عقب نگاهداشتگی سده است) به یاد ندای عدالتش می افتم و برداشتهای بچگانه ای که از این شعارها داشتیم. خواهشا فراموش نکنید که بیشترین افتخاراتشان، افتخارات عمرانی است.

راستی اگر بیاید و ببیند که آب از آب تکان نخورده، چقدر خجالت می کشد؟ اصلا می کشد یا نمی کشد؟ شاید هم حس خلبانی دوران کودکی ام را دارد و بنابراین لزومی بر پاسخگویی به مردم در خودش احساس نمی کند!

خدا کند که نیاید! ایکاش می دانست که رای گرفتن به جز لذت، مسئولیت هم دارد. مسئولیت در برابر هزاران نفر خمینی شهری که چشم به تغییرات چهارساله شهر خود دوخته و جز سراب چیزی نمی بینند  و از مسئولین جز عدد موهومی 60 درصد اجرای مصوبات، چیزی نمی شنوند.

ادامه مقاله را در ادامه مطلب بخوانید:

ادامه نوشته

ميرزا ابراهيم امين الواعظين

                                               ميرزا ابراهيم امين الواعظين

فرزند حاج محمد علي تاجر اصفهاني و عالم و فاضل و واعظ کامل بود به نقل (از اعيان الشيعه ص376جلد پنجم ) در اصفهان متولد شد و در نزد فضلاي و علماي اين شهر مانند سيد محمد باقر درچه اي و ميرزا بديع درب امامي تلمذ نمود. چندين سال نيز نجف مقدس نزد اساتيد آنجا تحصيل کرده است ايشان واعظي بليغ بوده اند که در سال 1358 هجري قمري در قريه سده وفات نموده اند و در قبرستان خوزان مدفون گرديدند . از ايشان تاليفات گرانبهايي به يادگار مانده است همچون :

1-شهاب الثاقه در مدح امام زمان

2- تحفة المعاد للعباد

3-کهف العارفين

4- امان الخائفين

محله گرایی را کنار بگذاریم


گاهی وقت ها تعصب بیجا روی یک مسئله انسان را  از از مسیر تعادل خارج میکنه. در شهر ما در گذشته نچندان دور تعصب و چشم را روی حقیقت بستن یک امر فرا گیر بود  و هنوز هم بقایای اون وجود داره.

در گذشته گروهی از هر محله خود را عاشق محله خود میدانستند و برای ثابت کردن این امر از هیچ گونه نزاعی انصافا دریغ نمیکردند خود را محصور به منطقه کوچکی کرده بودند و اجازه تفکر به دنیای خارج از این محدوده را به خود نمیدادند . انگار که فرستاده ای هستند از طرف خدا  که برای دفاع از حق مردم آن محل در آنجا مبعوث شده اند .
روزهای جوانی را با کرکری خواندن های بی مورد و شاخ و شونه کشیدن برای جوان های محله های دیگه  پشت سر گذاشتند تا وقتی که کمی سنی از اون ها گذشت و به سن پختگی رسیدند ، وقتی به خارج از محل خودشون فکر کردند دیدند که انسانهای یه محله اون طرف تر هم با مردم محل خودشون هیچ فرقی نمیکنند همشون دو تا چشم دارند دو تا گوش دارند و بیشتر از یه بینی هم روی صورتشون نیست همشون هم لهجه هستند از یه هوا تنفس میکنند و از یه آب مینوشند حتی عقیده هاشون هم یکی بوده و این ها نمیدونستند.
چه فرقی میکنه که من از کدوم محله هستم . توی اصفهان با اون بزرگیش وقتی یه سالن ورزشی توی یه گوشه از شهرشون افتتاح میشه همشون خوشحال میشن چه اونی که این سالن توی محلشونه چه اونی که اون طرف شهر کیلومترها دور تر از این محله است چرا که اونها دید محله گرایی رو توی عصر تکنولوژی کنار گذاشتند و چیزی به نام محله رو دیگه قبول ندارند و فقط به پیشرفت شهرشون فکر میکنند
دیگه معنایی نداره که وقتی دنیا توی عصر ارتباطات که به قول معروف مثل یک دهکده شده به محله کوچیک خودمون فکر کنیم
این که بگیم همه سالن ها و کتابخونه ها توی فلان محله ساخته میشه  واقعا خنده داره چون که وسعت شهر کوچیک ما اینقدر کمه که میشه با یه اتومبیل در عرض 15 دقیقه با هشتاد تا از این سرش به اون سرش رفت
شاید اگر پدران ما در بیست و چند سال پیش به جای محله خودشون به شهر خودشون فکر میکردند حالا اسم دانشگاه صنعتی اصفهان دانشگاه صنعتی خمینی شهر بود و یا دانشگاه پیام نور اصفهان به این راحتی به چنگ اصفهانی ها نمی افتاد
بیایید با کنار گذاشتن محله گرایی بیش از این ضربه نخوریم